آپ دیت

 در طول دوران اشتغالم هیچوقت تا    اینقدر ریلکس متمایل به بی خیالی نشده ام. نمیدونم مثبت است یا منفی ، یک جورایی مثل شروع طلاق روانی است. هنوز کارم را انجام میدهم ارباب رجوع و اداره ها راصی و من تو خالی و توخالی تر،  شاید هم کارم برایم دیگه زیادی راحت شده 

البته طبیعتا بحران هایی هست ولی نگرانم نمیکنند چندان. خوشحالیهاش هم رنگی ندارند 


شاید دیگه چالش ندارم . شایدم دیگه بار عاطفی کارم را با خودم بدوش نمیکشم. 

البته یکسالی هست دلم میخواد فیلد کاریم را عوض کنم. 

ورزش میکنم هر از گاهی، سالم غذا میخورم ظاهرا که خوب سالمم بجز این سرماخوردگی چند روزه ، فیت تر از همس سن و سالهام هستم 

هفته ای دو سه تا فیلم خوب میبینم سریال نمیبینم .

با پسر عالی پیش میره


بیشتر به تجارت ، ترید،سرمایه گذاری ...علاقه مند شدم. راستش از خودم میپرسم چرا اینها تابحال و  در طول این نیم قرن گدشته انتخاب های من نبودند

. اصلا متنفر بودم یک جورایی ، احساس میکردم بغایت بی استعدادم درش ، در ضمن بعنوان شغل دارای " ارزش" نگاهش نمیکردم.


چرا نمینویسم؟ احساس میکنم خیلی ناجالب مینویسم ماجرایی هم که ندارم 

هفته ای بیش از شصت ساعت با خواهر چت میکنم در مورد  خانواده ، گذشته حال تعارضاتمان با اونا ..روزمره.


دیدارهای هز از گاهی با دوستان  هم دارم 

و تمام 


 

تداخل نقش

دیروز عزمم را جزم کردم و بدون در میان گداشتن با تیم اداره مون  به  اداره بچه ها ایمل فرستادم  و نوشتم دیگه  نمیتوانم با این خانواده کار کنم  . مادر خانواده    همکاری  خیلی ضعیف داشت  و ملاقات‌ها یک در میون از طرف اون کنسل میشد. 

قبلا برای این کار اداره  ما  چندین ملاقات جداگانه با اون خانواده برقرار میگرد تا راضی شون کنند به همکاری درست. چون    در حقیقت   پول بخاطر این خانواده ها پرداخت می‌شود.  

من از اونجایی که به  بی سوادی تیم جدید و همینطور برداشت  و نتیجه گیری  خودم مطمئن بودم ایمل را نوشتم. البته ایمل را تقریبا یک ماه پیش نوشته بودم ولی نفرستادم و  هر هفته به خودمون شانس جدید دادم ۰   در این حین حتی چند بار از مادر پرسیدم چه انتظاری از جلسات داره،  چطور میشه جلسات را برای او مفید کرد، چه چیز جلسات اونو ناراحت میکنه یا مطابق خواسته اش نیست. جوابهای بی ربطی که میشنیدم بیشتر منو مطمئن میکرد فایده نداره 

ایمل را مطابق معمول خیلی خلاصه نوشتم. 

فرداش  اداره بچه ها بمن زنگ زد که ای وای چی شده ،  بهش گفتم ببین من میتونم بعنوان روانشناس تا ابد با اون خانم جلسه داشته باشم  ولی مشکل وظایف دوگانه ای است که من دارم  من باید با  مادر خانواده ارتباط برقرار کنم ولی در عین حال و حتی بیشتر از ان حواسم باشه که بچه ها در خانه مشکلی ندارند و ...

در مورد این خانم  رابطه خیلی خوب برقرار شد ولی  هر جایی که بحث  وطایف والدینی می‌شود او خودش را بلوکه می‌کند 

در حقیقت رابطه "درمانی " از بین می‌رود. 

گفتم شما پول بده هستید و تکالیف ما را شما تعیین میکنید اگر شما بعنوان اداره بچه ها براتون  مهمه که من فقط با مادر کار درمانی کنم  حتی وقتی میدونید مادر نمی‌تواند  وطایف مادریش را انجام دهد پس من به کار با اون خانم ادامه می‌دهم 

خلاصه اینو که گفتم گفت نه هدف ما مطمئن بودن از شرلیط زندگی و رشد بهینه بچه هاست . 

خلاصه بعد از بیش از چهل دقیقه حرف زدن قرار شد جلسه پایانی بگذاریم  و همکاری را تموم کنیم . 

الان بیشتر از زمانی که ایمل را نوشتم مطمئنم تصمیمم درست بود.

وقتی مادر مدت  پانزده بیست سال بیماری روانی دارد حتی کار به هذیان و توهم  کشیده و مدتها بستری شده و دارو مصرف کرده الان فقط   با یک جلسه   مشاوره در هفته بدون دارو ،.. نمیتونیم انتظار دشته  باشیم با دو تا نوجوان چهارده و پانزده ساله بغایت مشکل دار  درست رفتار کند .


در اهمیت سکوت

یادمه حدود بیست سی سال پیش  گاهی میرفتیم پای کوههای تهران پیاده روی . یکبار یک خانمی  همراهمان بود که  خیلی اهل مدیتیشن بود . اون خانم پیشنهاد داد خوب از اینجا تا پای کوه سکوت میکنیم برای  من در عین اینکه جالب بود خیلی هم نامانوس  بود سکوت کنم. تکانه های درونی ام  مدام بمن فشار میاورد یک چیزی بگم یا کسی چیزی بگوید  اون زمان درگیر دکترا کار تمام وقت، مشکلات  خانواده ،مسائل خصوصی خودم  ...بودم نه اینکه بخوام مدام حرف بزنم بلکه خاموش کردن مغزم سخت بود . . ولی گروه تصمیمش را گرفته بود و من هم بعد از کمی تقلا  بلاخره موفق شدم  واقعا سکوت کنم. هیچوقت اون   قرچ قرچ  صدای پای خودمون را روی  سنگریزه ها فراموش نمیکنم. 

تجربه جالی بود 

قدرت سکوت بعنوان یک استراتژی معمولا  دست کم گرفته می‌شود در ارتباطات در تربیت فرزند، ، در دنیای کار ...

سکوت شفابش،  الهام بخش،  ریلکس کننده.  سازنده  و.. است 

سکوت ققط حرف نزدن نیست برای سکوت باید مغز ، محرک های بیرونی را هم تا حد ممکن نبیند و نشنود بعصی وقتها از این گوشی های نجاری کمک می‌کند 


  دیدن و صدای طبیعت مجاز عالی است . 

من شخصا  به راحتی نمیتونم مغزم را خاموش کنم بهمین دلیل موزیک مدیتیشن  گوش میدم تا بتونم وارد فضای سکوت مطلق بشم . 


من و کار پرسشنامه رضایت شغلی کوتاه

آلمانی ها یک جمله خیلی خوب دارند ولی متاسفانه نتونستم  اونو مستقیم به فارسی ترجمه اش کنم معنی اش اینست باید بکوشیم کارمان را به حرفه مان تبدیل کنیم

 آدمهایی که سالها در کاری که دوست ندارند می‌مانند را نمی‌فهمم اینها برایم مثل کسانی اند که در  یک رابطه ای هستند و مدام ازش شکایت می‌کنند.  

ما درخت نیستیم که نتونیم حرکت کنیم گرچه کندن سخته  

 من ادم پشت سر گذاشتن هستم اگر کار ی معیارهایم براورده نکند قطعا رها می کنم و البته مهارتهای تحمل نتایج این تصمیم را هم دارم 

منظورم سختی‌های نرمال  کاری که دوست می دارم نیست .گرچه حتی اینجا هم بخاطر    شرایطی مثل شرایط مالی بهتر با کار     مشابه  یا مشکل شدید با  یا راه دور و موارد مشابه سعی میکنم کارم را عوض کنم  


 در طول عمرم یا کار نمی کردم و با سختیهای مالیش کنار می آمدم یا کاری را انجام می دادم که در کل دوست داشتمبه همین دلیل هم زمانهای بیکاری و بی پولی کم نداشتم ولی خوب در حین  این وقفه ها مشغله های دیگه برای خودم درست می کردم مثل ادامه تحصیل دوره های ضمنی..آیا این کار را به همه توصیه می کنم قطعا نهخیلی از دوستانم که مثل من نبودند بدون وقفه کار کردند و پول جمع کردند زود بازنشسته شدند و یکسری قله ها را هم فتح کردند

آیا من اگر باز هم اگر به گذشته برگردم همین روشم را پیش می گیرم بازم قطعا

شاید زیاد هوشمندانه نباشد ولی سبک زندگی من است من کار را بعنوان فقط کار دوست ندارم حرفه را دوست دارم خوب در کنارش پول هم بدست می یارم کاری را شروع کردن معمولا مثل ازدواج یک شخص با یک کار است که هر دو هویت و شخصیت دارند پیش زمینه و آینده ای دارند

حالا اینکه من مثلا بدانم عاشق معلمی هستم ولی با مدرسه ایکس که الان مشکل پیدا کردم این فرق می کند با وقتی من با ماهیت شغل در کل مشکل پیدا می کنم


این پست در واقع جوابی بود به صبا ی عزیز

اینکه آیا عاقلانه است که چند ماهی اینجا بمانی و یا نه وقتی خودت می گویی چاره ای نداری و  باید بمونی پس علنا  حق انتخابی نداری .اگر می تونی انتخاب کنی انچه که حتما بهت توصیه می کنم اپلای کردن برای  کار جدید و حتی بستن قرار داد جدید است.

تمرکز نداشتن به  دلایل بسیاری  از جمله تکالیف زیاد خستگی کم خوابی کم ویتامینی و و البته بیش فعالی یا حتی افسردگی و و  بوجود بیاید در ضمن افراد بیش فعال در مشاغلی بسیار خوب هستند و دقیقا بدلیل همین ضعفهایشان موفقند

بنظر میاد شخصیت و توانمندیهای تو و کار فعلیت زیاد هماهنگ نیستند پس بد نیست به این سولات زیر برای خود جواب بدی البته این موردا را من همین الان همین طوری نوشتم مطمینم که در اینترنت یک چک لیست بلند بالا وجود دارد


سوالها

اگر یک عصای جادویی داشتم چه شغلی   را برای خودم می خواستم .

درونگرا هستم یا بیرونگرا

سلسله مراتب دوست دارم یا به روابط همسطح معتقدم

دوست دارم که ساختار کارم را خودم تعیین کنم یا راحت ترم از قبل تعیین شده باشد

ارزشهای من چه چیزهایی هستند

خط قرمزهای من چی هستند

ریسک پذیری من چقدر است

چقدر آماده جدید ها هستم

پیشرفت در کار برایم چقدر مهم است

دوست دارم توانمندیهای خودم را به چالش بکشم یا بیشتر احتیاج دارم به یک کار روتین را دارم




یک پرسشنامه کوتاه در مورد رضایت شغلی

چهارده علامت که میتواند نشان دهد شما با شغل خود مشکل دارید یا نه در انتها ارزیابی ان اماده است

وقتی به کار خود فکر می کنید، احساس خوبی ندارید.

صبح ها دوست ندارید سر کار بروید .

هر ماه بیشتر منتظر آخر هفته هستید.

بعد از کار سختتان است افکارتان را در مورد کار رها کنید .

در مورد کارتان خواب های بد یا کابوس می بینید.

احساس می کنید که وظایف کاریتان در توان شما نیست یا از توان شما خیلی کمتر است.

رئیس خود را دوست ندارید (و شاید برعکس!).

هیچ چشم انداز توسعه ای در محل کار خود نمی بینید.

احساس می کنید دستمزد کمتری دریافت می کنید یا به اندازه کافی مورد قدردانی قرار می گیرید.

اگر می توانستید از نو شروع کنید، شغل دیگری را انتخاب می کردید.

بندرت در کارتان احساس موفقیت می کنید.

اغلب احساسات منفی را به خانه می آورید.

احساس می کنید در حال تجربه فرسودگی شغلی هستید یا همه علیه شما هستندموبینگ می شوید)

اگر در یک شرط بندی پول هنگفتی برنده شوید محال است بخواهید این کار فعلی را ادامه بدهید


گر بین یک تا سه مورد را بله گفته اید عالی است میتوان گفت شما احساس خوبی نسبت که کارتان دارید .

اگر بین چهار تا شش مورد را با بله پاسخ داده اید اگرچه کارتان بدون نگرانی نیست زیاد بد هم نیست

اگر بین هفت تا ده بله داشتید شما رضایت شغلی خوبی ندارید

از اگر بیشتر از ده مورد بله داشتید احتمالا شما در شغل خود اصلا راضی نیستید


روال عادی

دوستی میگفت خوشبحالت که هنوز هم اجازه داری گاهی از خونه کار کنی. بهش گفتم شاید منم تا همین چند سال قبل اینو یک مزیت میدونستم ، شاید هم  چیزی که میخوام بگم  در مورد آدمهایی مثل من بیشتر مصداق داره ، ولی من در حین کار در خانه بازدهی ام پایین میاد ، حتی کارهای اداری خودم را هم نمیتونم خونه انجام بدم . البته نمیتونم که نه بیشتر باید بگم نمیخوام چرایی را هم نمیدونم. 

عاشق خانه ماندن ، لم دادن ، چای  گیاهی نوشیدن ،چیزهایی مثل شکلات ، اسموتی، جوانه ها، نان .. ..درست کردن .

خانه برایم واقعا امن است . نمیدونم از کی خانه برایم فقط با  استراحت  تداعی شده . یادمه سالها قبل اینطور نبودم.

خلاصه خودمو جمع و جور کردم مدتیه.  از حال و هوای کرونایی که برای من تا همین یک ماه قبل کش اومده بود  اومدم  بیرون.

هر روز صبح زود از خونه میزنم بیرون  ( برای من نه و ده زوده ولی خوب قرارملاقات های هشت هم  جدیدا  ولی بندرت میگدارم ). 

چکار میکنم ؟  یا قزاز ملاقات دارم یا میرم کتابخانه یا قهوه خانه به کارهام میرسم یا هر کاری دوست دارم  گاهی هم وسایلهای باشگاه را برمیدارم که یعنی بروم  ولی بیشتر وقتها نمیرم 

تغییر دیگه : ظهرها  بندرت  میخوابم یا چرت میزنم . 

تغییر سه نمیتونم یگم خیلی ازش راضیم  ولی فعلا بهش احتیاج دارم : بسیار بندرت  فیلم و سریال می‌بینم.   در حقیقت  اصلا سریال نمیبینم . هر از گاهی محض خالی نبودن عریضه تلویزیون را روشن میکنم.بر حسب شانس یک فیلمی چیزی میبینم  .

‌کمی !! بیشتر از قبل  با دوستان و همکارا  قرار میگذارم 

کمی!! کتاب میخونم  بیشتر چیزی گوش میدم

بیرون از خونه   اینستا و کو نمیبینم

خیلی کمتر با پسر بیرون غذا میخوریم .

 این چند عادت جدید یا بهتر بگم ترک  این عادت هایی که سالهای اخیر در من شکل گرفته  بودند بهم حس  پیشرفت شخصی میده

خلااااااصه خیلی احساس بهتری دارم

  معایب ۱ : ویتامین فیلم خوبم   کم شده البته  زیاد تمرکز نمیکنم  روش. ولی حسابی کمبودش را حس میکنم

۲ نمیتونم در طول روز  اونجوری که دوست دارم  بخورم و بیاشامم 

۳ خسته میشم  خونه میام  چیزی میخورم میخوابم 


راستی در  پر کردن فرم‌های مالیاتی یک گزینه داریم که باید بنویسیم چند روز در خانه کار کردیم و به تعداد اون روزها یک پولی بهمون  برمیگرده . این  هم تایید سختی کار در خانه است .

 .