قانون جدید

چند روزه تصمیم گرفتم وقتی چیزی به ذهنم بیاد  که در مورد انجام دادن یا ندادنش تصمیم بگیرم، انجام بدم . تصمیم خنده دار ، سخت، عوارض دار و تا حدی  راحت گاهی هم دیوانگیه 

اصولش اینه چیزی به نظرم میاد ، ذهنم فکر میکنه به برآورد درست و نادرست بودنش ولی تصمیمم اینه فقط  انجامش بدم  و عوارض احتمالی انجامش را بپذیرم.  امروز یک ایمل به اداره بچه ها فرستادم  که اگر قبلا بود احتمالا کلی  فکر میکردم و به احتمال زیاد نمی‌نوشتم ولی  امروز آگاهانه اینکار را کردم . 

برای  ناهار  پسر کمی سینه   مرع سرخ شده با میوه )آناناس و هلو آسیاب شده با پودر کاری و برنج درست کردم خیلی دوست داشت خودم گوشت ساده با پیاز و گوجه فراوان پختم . کلی شوریجات پاپرکا  و کدو و گوجه درست کردم گوجه را برای اولین بار امتحان میکنم.   سالمی انداختمش توی آب جوش کمی سرکه سیب و نمک و سیر . 

دیشب رعد و برق های بی نهایت هولناکی میومد.  چند بار بیدار شدم . صبح ساعت را اشتباهی یک ساعت زودتر کوک کرده بودم یعتی باید تغییرش میدادم به ساعت هفت و نیم چون پسر ساعت اول مدرسه نداشت ولی خوب  ساعت شش و نیم بیدار شدم.  پسر. صبحها و شبها بیست دقیقه مدیتیشن میکنه با انجام تمام اصولش مثلا لباس نارنجی، نوشیدن چای نیم [یک گیاه بسیار تلخ] و زردچوبه و زنجبیل و عسل . خیلی خوشحالم که توی این سن مدیتیشن میکنه . مطمئنم مثل یک زرهی اونو از ناگواریهای زندگی حفط میکنه. 

من یک چای بهار نارنج نوشیدم یک ساعت بعد قهوه بسییییار بزرگ . بجای صبحانه یک مشت بادام برداشتم رفتم سر قرار . قبل و بعد  از این ملاقات حضوری  چندین قرار تلفنی داشتم . یک خانمی که شوهرش را از خونه انداخته بیرون و دچار مشکلات پارانوئیدی شدیدی است و  با مدرسه دخترش حسابی چپ افتاده  و چون من هم طرف  مدرسه را  گرفتم  دیگه منم نمی‌خواد.  الان من بحال بلاتکلیفی هستم توی این مورد . اون خانمه که از خونه فرار کرده بود الان باهام خوب شده  . دیگه در کل همکارام منو بحال خودم رها کردند . تو هیچ جلسه همکارها شرکت نمیکنم چون فقط چرت و پرت می‌گویند و بسیار وقت تلف کردن است   از اونجایی که از کارم راضیند اینو چشم پوشی می‌کنند گرچه این جلسات اجباری است  البته من هم بهانه های بی پایه میارم .  . دنبال کار جدید هم نمیگردم ، درخواست اضافه حقوق نمیکنم . انگاری احساس میکنم فایده نداره حتی اگر اضافه کنند نمیخوام.   از طرفی در کارم  نسبتا خوبم و بجز بحران‌هایی که با رئیس و رؤسا دارم  بخاطر اینکه خیلی زبون درازم  مشکل بزرگی نیست.  و راحتم . 

  میخوام زمینه کاریم را رادیگال عوص کنم دوست دارم مشاور مالی بشم یا مشاور املاک یا فروشنده  

  

بیام سراع شرط اینکه همیشه کاری را انجام بده . امروز میخوام برم/ میرم  ورزش و کمی هم شنا  و سونا 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد