ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
امروز از هشت صبح دارم از این ملاقات به دیگری میرم غذام را هم که املت گوجه بود تو راه خوردم. البته تو راه که میگم توی یک پارکی بین قرار ملاقاتها. قصد داشتم امروز تا دیروقت بیرون باشم و از بیرون کارهام را پیش ببرم بسکه تو خونه عوامل حواس پرتی هست. رسیدم به بازار ارگانیک میوه و سبزیجات یک عالمه میوه و سبزیجات خریدم دارم میرم خونه. باید برم غذا هم درست کنم . گزارشم را کامل کنم بفرستم .خوابمم میاد
چند وقت از مغازه ای که مواد شوینده و کرم قرص ویتامین ( بهش میگویند دروگری؟ ) قرص منیزیم برای شب خریدم. نمیدونم چی توش بوده از والیوم قویتر که هنوز همخواب آلوده ام
اگر گزارشم را یک ساعته آماده کنممیرمباشگاه البته فقط برای سونا و شاید همکمی شنا
یک همکار ایرانی ، آقا، که حدود شصت سال داره چند هفته ای است نمیاد سر کار ، همکارهای دیگه میگویند آشنای دکتر داره و خودش را به مریضی زده . یکی میگفت مریضی بد داره ولی برام جالبه که اکثرا فکر میکتد خودش را به تمارص زده . ظاهرا که خیلی فیت بود و تا دلتان بخواد دو رو و چاپلوس روسا. جرات نمیکردیم باهاش درددل کنیم فورا گزارش میداد . حالا چی شده که با اونها هم در افتاده .
امیدوارم که فقط خودش را به تمارص زده باشه ، بقول پسرم که یکبار دیدش آدم cool بود از زمین و آسمان میشد باهاش حرف زد خوش مشرب بود. خیلی هم لغت های" ناشایست " استفاده میکرد. مخصوصا وقتی بر علیه ج. ا حرف میزد. سالی دو بار هم میرفت ایران و به خودش بد نمیگذرند حتی یکی از همکارام گفت الانم ایرانه
در کل ولی همکارها خیلی درب و داغون هستند ، یا خیلی مرخصی استعلاجی میگیرند اغلب دوره های کور نمیدانم فارسی اش چیه انجام میدهند عمل دیسک کمر زانو ...آرتروز... سنشون خیلی هم زیاد نیست در واقع
یعنی اینقدر کولی بازی درآورده که فکر می کنند از پزشک آشنا مریضی بیخودی رد کرده؟
راستش نمیدونم اینها فرضیات همکاران است که بیشتر از من باهاش تماس داشتند