من و پسر

دیروز دوست داشتم قبل از استخر و باشگاه مغازه گردی کنم .

نمی دونم از کجا میاد که برای خودم واقعا نیاز  به چیزی ندارم مسیله مادی اش نیست

احساس بی نیازی میکنم حسم را دوست دارم قبلا ها مواقعی که استرس داشتم یا خلقم پایین بود مخصوصا وقتهایی که پریود می شدم خرید های هیجانی  زیاد می کردم چه حضوری چه آنلاین 

دیروز برای پسر رفتم چند تا مغازه . گرچه می دونستم که بیهوده است  و سلیقه منو نمی پسنده ولی دلم می خواست چیزی می خریدم براش

تونستم جلوی خودم را بگیرم و چیزی نخرم ولی عکس گرفتم از چند تا ژآکت

تازه سماجت من تموم  نشد رفتم یک جایی کافه نوشیدم تا مدرسه اش تعطیل باشه بهش گفتم کجام اومد رفتیم مغازه چینی غذای خوردیم بعد کشوندمش توی مغازه ها

بیهوده ...

بهش پول دادم هر چی و هر جا خودش می خواد بخره . رفتم باشگاه سه ساعتی اونجا بودم

از وقتی سخت خرید می کنه هر فصل بهش دویست و پنجاه یورو میدم هر چی دوست داشت بخره.  این از پول توجیبی اش جداست چیزهای تزییینی را باید از پول توجیبیش  بخره مثل کلاه دستبند ... . البته ما همیشه دعوا داریم سر اینکه اون میگه زیاده من می گم نه بگیر

کلا خودم هم وقتی بچه بودم خیلی خیلی خیلی بی توقع بودم اصلا خواسته ای از پدر مادرم نداشتم

چند روز قبل  با جملات قلمبه سلمبه و با   دلایل فلسفی روانشناسی روش تربیتی منو ستایش می کرد که به اون اینهمه آزادی  انتخاب در همه موارد می دم .

من اما اگر صادق باشم این کار را برای راحتی خودم می کنم > بخودم می گویم به اندازه کافی مسایل توی زندگیم دارم و حوصله ندارم در این مورد هم وقت بگذارم . در مورد سلیقه خریدش یا انتخاب وقت گذارانی با دوستاش   ورزش.... هم99 درصد موارد نظر نمیدم 

وقتی مهدکودک می رفت مربیش یکبار بمن گفت که پسرت می گه اون هر کاری که دوست داره می کنه

اون مربی نظرش این بود این حرف جالبیه چون معلومه که من مقررات زیادی دارم ولی پسر اینها را از خودش می دونه


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد